ادامه داستان زندگیم بعد از 4 سال
الان 4 سال از روزی که سرگذشتم را نوشتم میگذره. واقعیتش آدرس وبلاگم را گم کرده بود. با ارتباط با نی نی وبلاگ بالاخره پیداش کردم وقتی داستان زندگی خودم را میخواندم دلم برای حال خودم میسوخت. از خودم بدم میاد که چطور دارم این زندگی را ادامه میدهم سه سال تمام محمد عذابم داد. تا الان هم ادامه داره بخاطر یک اشتباه احمقانه یک اشتباهی که خودم بهش الان فکر میکنم گریه ام میگیره که مگه من چیکار کردم . اون فقط به من یک عزیزم گفته بود ولی من سه سال تحقیر شدم . این را بگم که تا همین لحظه هیچ خبری از اون آقا ندارم . این وبلاگ برای دل خودمه دلیلی برای نوشتن دروغ ندارم. تا همین لحظه هم من یکبار هم در زندگیم ندیدم...